رادیو ایران روز چهارم اردیبهشتماه ۸۵ ساله شد. این رادیوی دولتی که روزگاری یکی از نیروهای پیشران ایران به سوی نوسازی و نوگرایی بود، پس از انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ به ابزاری برای تبلیغات ایدئولوژیک بدل شد.
در سال ۱۳۱۹ هنگامی که رادیو ایران - که در آن زمان رادیو تهران نامیده میشد - گشایش یافت، رسانههای چاپی در ایران فراوان بودند. با این حال، نزدیک به ۸۰ درصد جمعیت کشور در آن هنگام بیسواد بود و نمیتوانست از عرصه رسانهای کشور که طیف گستردهای از آرای سیاسی را نمایندگی میکرد بهرهای بگیرد. در چنان شرایطی رادیو میتوانست همگان را، به شرط امکان دسترسی به گیرنده، مخاطب قرار دهد و در عین حال برای حکومت وسیلهای برای ارتباط با ملت باشد.
در سالهایی که استفاده از گیرنده رادیو رواج نیافته بود، دولت برنامههای رادیو از جمله اخبار را با کمک بلندگو در میدانهای بزرگ شهرهای عمده کشور برای استفاده عموم پخش میکرد.
به مدت چهار دهه، رادیو ایران به عنوان رسانه رسمی نظام پادشاهی گفتمانی را که محمد رضاشاه پهلوی «ناسیونالیسم مثبت» مینامید رواج میداد. این رسانه همچنین به تکنوکراتها و دیوانسالاران ایران کمک میکرد تا برنامههای توسعه کشور را با جدیت به پیش ببرند. این برنامهها در دهه ۳۰خورشیدی تحت حمایت برنامه «اصل چهار» دولت آمریکا بود که «ابتکار واشنگتن برای در اختیار قراردادن پیشرفتهای علمی و صنعتی خود به کشورهای توسعهنیافته برای کمک به رشد و توسعه آنها» به شمار میآمد.
رادیو ایران، برنامههای خود را که شامل اخبار و سرگرمی بود برای چند ساعت در روز آغاز کرد. این برنامهها هر روز بعد از ظهر با پخش «سلام شاهنشاهی» آغاز می شد و و اندکی پیش یا پس از نیمهشب باردیگر با پخش همان سرود که بند اولش «شاهنشه ما زنده بادا» بود به پایان میرسید. مضمون کلی این سرود لحن و جهتگیری سیاسی کلی رادیو را نیز بیان میکرد. هرچند که از همان آغاز روشنفکران چپگرا و مذهبیون میانهرو در میان کارکنان و نویسندگان رادیو کم نبودند و هر یک سهم خود را از زمان پخش محدود رادیو ایران داشتند.
بزرگترین کمک رادیو ایران به توسعه کشور، به ویژه در دهه های ۳۰ و ۴۰ خورشیدی، کوشش برای ترویج عناصر پیشرفت از جمله سوادآموزی، ارائه آموزشهایی برای رواج کشاورزی مدرن، تنظیم خانواده، آموزش و پرورش عمومی و آزادی زنان بود. رادیو همچنین مروج آرای لیبرال و آزادمنشانه درباره مشارکت سیاسی و حقوق کارگران و کشاورزان بود.
طی همین دو دهه، رادیو ایران در تهران پخش برنامههای خود را ۲۴ ساعته کرد و ایستگاههای مرکز شهرستان را به شبکه رادیو ایران افزود. در همین دوران رادیو ایران دستورالعملهای سازمان ملل متحد برای بهبود وضعیت جامعه بشری را دنبال کرد. برنامه «بیایید با هم دنیای بهتری بسازیم» یکی از نمودهای چنین کوششی بود. در همین حال، رادیو به دنبال گسترش ارتباط ایرانیان با جامعه جهانی بود که داشت دوران پیشرفتهای سریع خود را طی میکرد. پخش زنده رادیویی مراسمی همچون مسابقات المپیک و به مدار فرستادن سفینه های فضایی از جمله کوششهایی بود که ایرانیان را از تحولات جهانی باخبر میکرد و به آنها این احساس را می داد که خود بخشی از این جهان رو به پیشرفت هستند.
در هین حال، بدون وادادن در برابر نفوذ مسلمانان تندرو، رادیو ایران بهخصوص در ماههای رمضان و محرم برنامههای مذهبی پخش میکرد و بر مراسم شیعی که حتی پادشاه در آن حاضر میشد ارج مینهاد. علاوه بر این، یک روحانی بلند مرتبه به نام حسینعلی راشد که رادیو همواره از او با لقب «دانشمند محترم» یاد میکرد، پنجشنبه شبها برنامه مذهبی پرطرفدار خود را در بهترین ساعت برای شنوندگان بیشمارش در سراسر ایران اجرا میکرد.
شاید مهمتر از همه برنامههای دیگر رادیو در دهههای ۳۰ و ۴۰ برنامه زن و زندگی بود که هر روز به جز جمعهها ار ساعت ۸:۳۰ تا ۱۱:۳۰ از رادیو پخش میشد. این برنامه چیزی بیش از صرفا برنامهای برای آموزش آشپزی یا بهداشت عمومی یا به اصطلاح تدبیر منزل بود. پیام عمده این برنامه که گویندگان برجسته رادیو همچون خانمها مولود عاطفی، فرورند هاربابی و سرور ماهنشان آن را اجرا میکردند، ایده برابری حقوق زنان با مردان بود. این ایده آنچنان با ظرافت ارائه میشد که هرگز نظر مخالف بخشهای سنتی جامعه ایران را برنینگیخت.
شبها رادیو بهترین نمونههای موسیقی سنتی و عامهپسند (پاپ) را پخش میکرد و البته از پخش تازهترین صفحات موسیقی آمریکا و اروپا نیز غافل نبود. غروب ها، علاوه بر برنامه موسیقی موسوم به «ته دانسان» که عنوانش از رادیوی فرانسه وام گرفته شده بود و به موسیقی رقص اختصاص داشت، برنامه ساعت «پنج و سه دقیقه» بر آگاهی شنوندگان نسبت به آنچه در جهان پیرامونشان میگذشت میافزود و در لابهلای گفتارهای جذاب موسیقی روز پخش میکرد.
برنامههای اخبار گرچه تا سالها همواره با خبری درباره پادشاه آغاز میشد، نسبتا پوشش غیرجانبدارانهای از رویدادها ارایه میداد، توازن را رعایت میکرد و نشانهای از تعصب و پیشداوری ایدئولوژیک در آن دیده نمیشد. برنامه هایی که به رویدادهای روز اختصاص داشت تا حدی به بیان انتقاد از کمبودهای سیستم میپرداخت. بهعلاوه، محتوای روزنامههای پایتخت که از رادیو پخش میشد انتقاداتی را مطرح میکرد و نویسندگان و گویندگان بدون ترس از توبیخ از آنها استفاده میکردند. دورنمای رسانهای با میزانی از کنترل حکومت همراه بود که بسیار کمتر از موارد مشابه در نظام های تمامیتخواه بود و تا حدود زیادی آزادیهای اجتماعی و مدنی را محترم میشمرد.
دگرگونیهایی که انقلاب ۵۷ به همراه آورد، شامل حال رادیوی ملی نیز شد. یکشبه زنان از امواج رادیویی محو شدند و بازگشتشان مدتی دراز به طول انجامید. جای موسیقی را سرودهای همواره غمانگیز مذهبی گرفت همچنانکه لبخند از تلویزیون رخت بربست. بعدها که زنان اجازه بازگشت به عرصه رادیو و تلویزیون را یافتند، حضورشان بیرنگ و بیروح بود و صدا و تصویرشان همواره حالتی سرافکنده و سوگوارانه داشت. با این حال، روال و رویه مشخصی وجود نداشت؛ همه چیز میتوانست با یک فرمان دگرگون شود.
احیای حضور جدی خانمها در برنامههای خبری و کودکان نزدیک به یک دهه طول کشید. در اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ خورشیدی برای مدتی کوتاه روزنهای برای برنامهها و گفتارهای انتقادی در رادیو پدیدار شد که نمودهای اصلی آن در برنامه بامدادی «سلام، صبح به خیر» و برنامه «عصرانه» بود که غروب پنجشنبهها پخش میشد. اما همین مختصر نیز با تنگنظری پشمینهپوشان تندخو، بسیار زود به سر رسید و آن روزنهها بسته شد.
از بهمن ۵۷ تا کنون رادیو ایران به شدت و عمیقا ایدئولوژیک باقی مانده است و بدون چون و چرا از گفتمان رسمی حکومت پیروی میکند. بیتوجهی رادیو به سلایق عمومی، شنوندگان را آزرده و به سوی فرستندههای خارجی سوق داده است. به اعتراف مقامات رسمی، رسانههای فارسیزبان خارج از ایران به منبع اصلی خبر برای ایرانیان تبدیل شدهاند. آمار و ارقام منتشر شده از سوی موسسه پژوهشی متعلق به رادیو و تلویزیون دولتی بارها از کاهش بینندگان تلویزیون حکایت کردهاند اما وضع در مورد رادیو به گونهای غمانگیز است که حتی ارقام مربوط به کاهش تعداد شنوندگان آن دیگر منتشر نمیشود.
تبلیغات ایدئولوژیک تکراری که از رادیو پخش میشود توانایی جذب شنوندگان را ندارد. در زمینه موسیقی نیز سالهاست که رادیو در وضعیت فقر مطلق فرهنگی چیزی برای عرضه به شنوندگان ندارد. چهرههای شناختهشده هنوز روی آنتن زنده تلویزیون ایران از خوانندگانی که دهههاست در تبعید درگذشتهاند به عنوان هنرمندان محبوب خود یاد میکنند و مقامات رسمی مذبوحانه از خواننده دیگری از همان نسل التماس میکنند تا از لسآنجلس به ایران برگردد و «با اخذ مجوز» بخواند «دلم میخواد به اصفهان برگردم.» اما زمزمه گهگاهی آب زایندهرود، بلندتر و رساتر از هر خوانندهای میخواند که آب رفته به جوی باز نخواهد گشت.