فیلم «کارآموز» تازهترین ساخته علی عباسی، فیلمساز ایرانی- دانمارکی دوشنبه شب در هفتاد و هفتمین دوره جشنواره جهانی فیلم کن به نمایش درآمد؛ فیلمی که هیچ نشانی از فیلمهای قبلی علی عباسی ندارد.
کارآموز پیش از هر چیز یک دریغ و حسرت را برمیانگیزد؛ دریغ و حسرتی برای از دست رفتن یک فیلمساز با استعداد که جلوههای دنیای شخصی و غریباش را در فیلمهایی چون «مرز» و «عنکبوت مقدس» به نمایش گذاشته بود، اینجا اما- همانطور که میشد از موضوع فیلم حدس زد؛ موضوعی که اساسا ارتباطی با دنیای فیلمهای علی عباسی ندارد- او همه آن نوع نگاه شخصی و جذاب را کنار گذاشته تا به اصرار به یک «فیلمساز هالیوودی» بدل شود. علی عباسی «مؤلف» بودن را فدا میکند تا خود را بیش و بیشتر به عنوان یک «تکنیسین خوب» معرفی کند و در دنیای در اندشت هالیوود و تلویزیون جایی برای خودش باز کند.
کارآموز چیزی نیست جز یک فیلم هالیوودی به تمام معنا؛ در عین حال از حیث ساختار بسیار شبیه به فیلمهای تلویزیونی بیشماری است که این روزها ساخته میشود که این بار- و حالا- بازیهای سیاسی و حزبی هم به آن افزوده شده: تصویر کردن ترامپ درست پیش از انتخابات به عنوان مردی بسیار فرصت طلب، در پیمانهای دوستی ناجوانمرد، در خانواده سرد و بی رحم، بیوفا به همسر، درگیر فعالیتهای غیرقانونی برای پیشبرد اهداف و از همه بدتر یک متجاوز: در صحنهای از فیلم ترامپ به همسر خودش تجاوز میکند. مشخص نیست که این صحنه تجاوز بر اساس چه شواهدی در فیلم گنجانده شده، چون غیر از ترامپ و همسرش ایوانا، طبیعتا کسی شاهد آن نبوده و هیچ از یک از این دو هم درباره چنین اتفاقی حرفی نزدهاند، در نتیجه به نظر میرسد این صحنه- و البته صحنههای دیگر فیلم و اساسا نوع تصویر کردن ترامپ- احتمالا به دادگاه و دعواهای حقوقی خواهد کشید.
در ابتدای فیلم نوشته شده که فیلم بر اساس اتفاقات واقعی ساخته شده، اما وقایع دراماتیزه شدهاند. این جمله کلیشهای بعید به نظر میرسد بتواند درد فیلمی را دوا کند که اساسا به نظر میرسد از ابتدا به جهت تخریب دونالد ترامپ ساخته شده، بیآن که در عرف و داوری معمول هیچ نکته مثبتی از این شخصیت را تصویر کند، اما غافل از این که فیلم در شکل فعلی هم میتواند به نفع ترامپ تمام شود: ویژگیهای منفیای که فیلم درباره ترامپ تصویر میکند، نزد برخی از هواخواهان او میتواند نقطه مثبت شخصیت ترامپ تلقی شود.
فیلم دونالد ترامپ را در ابتدای کارش در دهه ۷۰ و ۸۰ تصویر میکند، جوانی به قول اطرافیانش شبیه به رابرت ردفورد که با وکیل فاسدی به نام روی کوئن برخورد میکند و این آغاز گسترش فعالیتهای او در املاک و مستغلات و ساخت هتل و برج ترامپ است که در طول فیلم ترامپ با کمک این وکیل از معافیت مالیاتی و ارتباطات سیاسی برخوردار میشود. این میان در دل داستان با آشنایی او با ایوانکا هم روبهرو هستیم که منجر به ازدواج آنها میشود، اما فیلم این ازدواج را هم نوعی معامله معرفی میکند: وکیل ترامپ از او میخواهد برای واگذار نکردن نیمی از ثروتش به ایوانکا به هنگام طلاق احتمالی، قراردادی را با ایوانکا امضا کند. شرایط مضحک این قرارداد به ایوانکا برمیخورد و او محل را ترک میکند، اما ترامپ او را دنبال میکند و میگوید در قبال دریافت ۵۰ هزار دلار نقد قرارداد را امضا کند، ایوانکا سر رقم چانه میزند و بالاخره سر ۷۵ هزار دلار توافق میکنند!
اما علی عباسی که همه اهمیت و قوت کارش به دقت در جزئیات و صحنهپردازیهای جذاب و دید بصری خاص خود او ارزیابی میشد، این بار با نگاهی بسیار کلیشهای به دوربین روی دست آزارنده- که در تمام فیلم بیدلیل در حال حرکت است- و قطعهای مداوم و بیشمار پناه میبرد که هیچ جلوه بصری خاصی ندارد و بیشتر و بیشتر فیلم را تنها به فیلمهای درجه دو هالیوودی و ساختار تلویزیونی و سریالسازی انبوه شبیه میکند.
«کارآموز» حتی اگر به فیلم پر فروشی بدل شود- که بعید به نظر میرسد- باز هم یک شکست تلخ برای فیلمسازی است که سینما، مولف بودن و خلق هنری را به زنده ماندن و ادامه دادن به عنوان یک تکنیسین حرفهای ترجیح داده است. حرفهای بودن و تلاش برای تثبیت در حرفه - که احتمالا از زمان سریالسازی در علی عباسی بیشتر و بیشتر پا گرفت- بیماری مهلکی است که به نظر میرسد حالا یک فیلمساز با استعداد را به قهقرا برده و همه امیدها برای تولد یک فیلمساز شخصی با دنیا و جهان خاص خود را به هدر داده است؛ و چه حیف.