زن جوان و دریا ساخته یواکیم رانینگ کارگردان نروژی که این روزها بر پرده سینماهای اروپا و آمریکاست، تصویری از قدرت یک زن در یک جامعه مرد سالار ارائه می‌کند.

فیلم داستان واقعی گرترود ادرل زن شناگری را روایت می‌کند که با اصرار و تحمل خطر، به اولین زنی تبدیل شده که کانال مانش یعنی فاصله فرانسه تا بریتانیا را شنا کرد. او موفق شد در سال ۱۹۲۶ فاصله بیست و یک مایلی را به تنهایی در چهارده ساعت و سی و یک دقیقه طی کند، زنی که به ملکه امواج معروف شد.


فیلم از یک داستان ساده در حوالی محل سکونت او آغاز می‌شود: جایی که گرترود به شدت بیمار و در حال مرگ است و از پنجره اتاق کشتی‌ای را می‌بیند که صدها نفر به ویژه زنان در آن می‌سوزند چون شنا بلد نیستند. او حالش خوب می‌شود و مادرش برخلاف خواسته پدر قصاب او که دیدی بسته درباره زنان دارد، اصرار دارد که فرزندانش شنا یاد بگیرند. این سرآغاز عشق و علاقه گرترود به آب و پیروزی‌های متعدد در مسابقات کوچک (از جمله برنده شدن هات داگ) است که سرانجام او را به تصمیم نهایی‌اش نزدیک می‌کند: گرترود با فیلمی خبری درباره مردی روبرو می‌شود که کانال مانش را شنا کرده و تصمیم می‌گیرد که او هم این کار را انجام دهد.


از اینجا فیلم شباهت بسیار زیادی به فیلم نایاد ساخته جیمی چین و الیزابت چای واسارهلی دارد که آن هم تلاش یک زن شصت ساله (دایانا نایاد با بازی تحسین شده آنت بنینگ) برای شنا بین کوبا تا فلوریدا را تصویر می‌کرد. نایاد که سال گذشته اکران شد، از جنبه‌های فمینیستی مورد توجه قرار گرفت و حالا مهمترین وجه زن جوان و دریا (کنایه‌ای به نام اثر همینگوی: پیرمرد و دریا) هم تصویری فمینیستی از خواسته‌های یک زن است که به رغم مخالفت همگانی، از خانواده تا جامعه، با اراده و تلاش او به ثمر می‌رسد.


فیلم تصویری از محیط مردانه نیویورک در دهه بیست ارائه می‌دهد که کمتر دیده شده است: پلیس‌ها در کنار آب میزان بیرون بودن پاهای دختران از زیر دامن را با خط‌کش اندازه می‌گیرند و اگر بیشتر از حد مجاز باشد آنها را دستگیر می‌کنند. در چنین محیطی یک دختر جوان به چیزی نمی‌اندیشد جز شنا کردن. اما پدرش حاضر نیست پول کلاس‌های تمرین او را بدهد، در نتیجه با شخصیت قوی مادر روبرو هستیم که برای پیشبرد خواسته‌هایش در برابر پدر می‌ایستد. او خودش کار می‌کند تا خرج کلاس‌های شنای دخترانش را بدهد و آنها را به خواسته‌های‌شان نزدیک کند. در این میان خواهر بزرگ‌تر در ادامه سنت‌های خانوادگی ضد زن، به اجبار شوهر داده می‌شود و از ازدواج با مردی که دوست دارد باز می‌ماند، اما گرترود قوی‌تر از آن است که به این سنت‌ها تن دهد. در نتیجه سر میز شام زمانی که اعلام می‌کند قصد دارد کانال مانش را شنا کند و پدر با قطعیت می‌گوید: «نه!»، جواب او ساده است: او می‌گوید که کسب اجازه نکرده و فقط قصدش را با آنها در میان گذاشته است.


از سویی شخصیت‌های مردی که قدرت را به دست دارند، از مسئول امور ورزشی تا مربی تحمیلی گرترود، جهانی مردانه را بر او تحمیل می‌کنند که در نهایت گرترود با جرأت و جسارت بر آن غلبه می‌کند. طبق نوشته پایانی فیلم و نمایش تصاویر واقعی، نیویورک بزرگ‌ترین استقبال تاریخ‌اش از یک ورزشکار را برای گرترود تدارک می‌بیند.

فیلم اساساً با تلخی میانه‌ای ندارد و تنها به شکلی کلاسیک تلاش یک شخصیت برای موفقیت را شکل می‌دهد. حتی با آن که مردان فیلم به شدت سنتی و ضد زن تصویر می‌شوند، اما در نهایت فیلم پدر گرترود را هم به کمک او می‌فرستد و در واقع همه چیز را مهیا می‌کند برای یک پایان خوش بدون تلخی و بدون شخصیت منفی.


از آنجا که تماشاگر از ابتدا پایان فیلم را می‌داند، فیلمساز راهکارهای دیگری را برای جذب و همراهی تماشاگر انتخاب می‌کند. ترسیم جهان زنانه و وحدت دو خواهر علیه جهان مردانه به مهمترین وجه فیلم تبدیل می‌شود که فیلم از اولین دقایق تا انتها حول و حوش آن می‌گردد. تلاش برای تصویری واقعی و قابل باور از نیویورک اوایل قرن بیستم وجه دیگری است که فیلم بر آن تأکید دارد. اما به مانند فیلم‌های قبلی این فیلمساز با یک فیلم کاملاً متکی بر قواعد ژانر و سنت‌ها روبرو هستیم که فیلمساز تلاشی برای نوآوری در آن نمی‌کند. به یک معنی زن جوان و دریا، فیلمی است کاملاً داستانگو مبتنی بر قواعد اولیه فیلمنامه‌نویسی که می‌خواهد تماشاگر عام را با داستان یک زن همراه کند، اما قدرت نفوذ در درون شخصیت و روایت پیچیده روانشناسانه را ندارد و از جهت روایت سینمایی هم الگویی از پیش تثبیت شده را ترجیح می‌دهد در حالی که می‌توانست مثلاً با قضیه توهم، از توهم در بیماری در ابتدای فیلم تا توهم در انتهای فیلم زمانی که شناگر خسته در پنج مایل نهایی گم می‌شود، به عنوان یک فرصت استثنایی برای روایت بصری متفاوت استفاده کند.

خبرهای بیشتر

پربیننده‌ترین ویدیوها

جهان‌نما
خبر
گفت‌وگوی ویژه
جهان‌نما

شنیداری

پادکست‌ها