مقامهای جمهوری اسلامی اعلام کردهاند که قصدشان برای تلافی کشتهشدن اسماعیل هنیه، رهبر حماس در قطر، قطعی است و احتمالا به شکلی گستردهتر از حمله قبلی با همراهی گروههای نیابتی انجام میشود.
نیروهای نظامی جمهوری اسلامی یکبار نیز در ۲۵ فروردینماه، بهطور مستقیم از خاک ایران به اسرائیل حمله کردند. اقدامی که در آن زمان رویدادی بیسابقه در چند دهه تنش میان اسرائیل و جمهوری اسلامی به حساب میآمد. اینبار، تنها نقطه تمایز ممکن است همزمانی حمله از سوی حوثیهای یمن، حزبالله لبنان و گروههای عراقی و فلسطینی، و البته هشدار دیرهنگام و گستردهتر بودن سطح عملیات باشد.
اسرائیل تا این مقطع از جنگ قادر بوده توان عملیاتی حزبالله را در لبنان و سوریه و همچنین امکان تحرک گروههای مسلح فلسطینی را در غزه بسیار محدود و حتی سلب کند. تحرکات گروههای نیابتی جمهوری اسلامی در یمن و عراق هم نسبتا تا حد بالایی در کنترل آمریکا است و این کشور، یا با همراهی متحدان اروپایی یا به تنهایی، تاکنون ضربات تاثیرگذاری به مقر حوثیها یا مقاومت اسلامی در عراق زده است.
حزبالله در افول
در حال حاضر، حزبالله از نظر توان و نیروی حمله به اسرائیل، مهمترین نیروی خارجی سپاه پاسداران جمهوری اسلامی به حساب میآید. این گروه توان موشکی قابل ملاحظهای دارد، اما دست آن بسیار بسته است چون در لبنان مقبولیت کافی ندارد و به عنوان یک گروه مزدور مورد نفرت بخشی از جامعه لبنان است.
روزنامه گاردین در همین زمینه اخیرا طی گزارشی نوشت که محبوبیت حزبالله در سالهای اخیر به خصوص به دلیل مداخله در جنگ داخلی سوریه برای حمایت از سرکوب بشار اسد علیه مردم معترض افول کرد.
در حال حاضر نیز لبنان سالگرد انفجار مرگبار در بیروت را پشت سر میگذارد که لبنانیها حزبالله را مسئول آن میدانند.
با این شرایط، تهران به خوبی میداند حزبالله نیز چندان توان و مشروعیتی برای انجام یک عملیات فراتر از پرتاب راکت و موشک به اسرائیل را ندارد و با این حساب، یک جنگ طولانی برای لبنان بسیار مخرب و نفسگیر خواهد بود.
رهبران کشورهای عرب در نگرانی
نباید فراموش کرد که اینبار همکاری کشورهای عرب منطقه همچون امارات متحده عربی، عربستان سعودی و اردن با اسرائیل ممکن است جدیتر و علنیتر از حمله جمهوری اسلامی در فروردینماه باشد.
این همراهی از آن جهت است که نگرانی بینالمللی بیشتری درباره در گرفتن یک جنگ گسترده در منطقه وجود دارد و رهبران این کشورها در رایزنی با غرب هر تلاشی برای جلوگیری از این جنگ میکنند. با همین منطق است که اردن نیز همزمان با مشورت پادشاه آن با فرانسه، فارغ از اختلافاتش با تهران، وزیر امور خارجه خود را به تهران فرستاد تا درباره امنیت منطقه رایزنی کند.
از سوی دیگر نیز دلیل این تلاش منطقهای، رضایت پنهان رهبران این کشورها از حذف رهبران اخوانی حماس مثل اسماعیل هنیه و نگرانی از گسترش جنگ است.
اکراه سوریه، احتیاط روسیه
حتی سوریه بشار اسد هم پس از یک دهه جنگ داخلی و کشتار و تخریب زیرساختهای کشور، هرگز تمایلی به تبدیل شدن به زمین جنگ ایران و اسرائیل ندارد. فراتر از همراه نشدن با جنگ ایران، ممکن است حتی عوامل اسرائیل در ساختار دولتی سوریه، در زمان لازم گراهای مورد نیاز را هم به اسرائیل بدهند، مانند آنچه در سالهای اخیر گزارشهایی از آن مطرح شد. در آخرین مورد نیز پس از حمله به ساختمان کنسولگری جمهوری اسلامی، بحث احتمال دادن آمار دقیق اعضای سپاه پاسداران در کنسولگری در دمشق مطرح شد.
در رابطه با سوریه، از روسیه و اختیار حریم هوایی سوریه هم نباید غافل شد. روسیه با وجود همراهیهای منطقهای با تهران، هرگز به ایران اجازه استفاده از حریم هوایی سوریه برای حمله به اسرائیل را نخواهد داد.
با این شرایط، گزینهای که برای ایران میماند، خیلی محدود به نظر میرسد؛ شاید تکرار حملهای در سطح حمله فروردین با چندین راکت و موشک گروههای نیابتی و یا کمی بیشتر از آن و یا شاید همزمان حمله و بمبگذاری در سفارتخانههای اسرائیل در کشورهای آمریکای لاتین و چند کشور دیگر.
مساله دردناک برای تهران
مساله این است که ایران نه به لحاظ تسلیحات متعارف و نه تسلیحات غیرمتعارف، هرگز در حد بازدارندگی با اسرائیل قرار نخواهد گرفت.
در محاسبات اسرائیل، جمهوری اسلامی قادر به پاسخی فراتر از موشکپرانی و چند نیروی نیابتی خود نیست که اسرائیل را مجاب کرده که میتواند دست به چنین عملیات پیچیدهای در قلب محافظتشدهترین نقطه پایتخت ایران بزند.
آنچه در ۲۵ فروردین و حمله جمهوری اسلامی به اسرائیل رخ داد، توپ پر حکومت ایران بود.
ممکن است ایران با اتکا به نیروی انسانی جنگدیده (جنگ عراق و ایران) و آنطور که مقامهایش میگویند «قدرت ایمان» نیروهای نظامی خود دست به یک اقدام غیرقابل پیشبینی بزند، اما در حوزه نیروی انسانی هم، توان نیروی انسانی جنگدیده اسرائیل اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست.
مساله دردناک برای تهران اما چیز دیگری است، اینکه اسرائیل به سطحی از توانمندی نرمافزاری-اطلاعاتی و عملیاتی-جستیکی در خاک ایران رسیده که برای رهبرانش، مساله تنها انتخاب زمان و نحوه و هدف عملیات است. امری که مقابله با آن نه یک اقدام ساده و کوتاهمدت بلکه نیازمند اقدامات انقلابی و ساختاری در دستگاههای موازی و تودرتوی اطلاعاتی و نظامی جمهوری اسلامی است.
بنا بر این چه تهران تصمیم حمله گسترده به اسرائیل را اجرایی کند چه نکند، فردای حمله نیز باید با همین نفوذ و ناکارآمدی اطلاعاتی و نظامی خود دست و پنجه نرم کند که جا را برای عملیاتهای بعدی اسرائیل باز خواهد گذاشت.