«تله»، تازه‌ترین ساخته ام. نایت شیامالان که بر پرده سینماهای آمریکا و بریتانیاست، قرار است یک تریلر هیجان‌انگیز درباره یک قاتل روانی باشد که داستانش متفاوت از نمونه‌های پیشین پیش برود اما فیلم در همین حد هم ناموفق است.

(هشدار: این مقاله بخش‌هایی از داستان را لو می‌دهد.)

البته شروع غافلگیر کننده فیلم، نوید فیلم جدی و متفاوتی را می‌دهد اما فیلم خیلی زود همه امیدهای یک تماشاگر جدی را نقش بر آب می‌کند. آغاز فیلم با رابطه عادی و لطیف یک دختر و پدرش پیش می‌رود که با هم به تماشای یک کنسرت آمده‌اند: کنسرت لیدیریون که خواننده جوان مورد علاقه این دختر نوجوان و هم سن و سال‌های اوست. اما خیلی زود می‌فهمیم که این پدر عادی و معمولی کسی نیست جز قاتلی که به نام «قصاب» معروف شده و حالا پلیس که می‌داند او در این کنسرت حضور دارد، با حضور پررنگ و همه جانبه ماموران، قصد دستگیری‌اش را دارد.

از عنوان فیلم (Trap به معنی تله)، به نظر می‌رسد تمام فیلم در این سالن بزرگ کنسرت خواهد گذشت؛ جایی که پلیس برای شخصیت اصلی فیلم تله گذاشته و می‌خواهد به هر قیمتی او را دستگیر کند و فیلم طبق معمول با بازی موش و گربه پلیس و قاتل پیش خواهد رفت.

حدود یک ساعت ابتدایی فیلم هم با تعلیقی قابل قبول در همین مکان می‌گذرد؛ با استفاده از فرمول معمول ژانر که در آن قاتل باهوشی سعی دارد به هر نحو ممکن راهکاری برای فرار از مخصمه بیابد و در مجموع طی این مدت داخل سالن، فیلمنامه‌ با چفت و بستی قابل قبول پیش می‌رود، در عین حال که رابطه دوستانه و صمیمی او با دخترش و تلاشش برای محافظت از دختر و لو ندادن خودش در برابر او، زندگی دوگانه این شخصیت را به رخ می‌کشد و تشریح می‌کند، چیزی که در بخش دوم به مساله اصلی فیلم تبدیل می‌شود و قرار است فیلم را به یک اثر روان‌شناسانه نزدیک کند اما این بخش دوم تمام مشکلات فیلم را شکل می‌دهد؛ تمام بخش‌هایی که خارج از سالن کنسرت می‌گذرد و در واقع عهد ناگفته فیلمساز برای روایت یک قصه پرتعلیق در یک مکان بسته را می‌شکند، انگار که فیلمنامه‌نویس و فیلمساز، توانایی خلق تعلیق بیشتری را در داخل این سالن ندارند و بی‌جهت از آن خارج می‌شوند.

این خارج شدن، تمام ضعف‌های پرداخت و شخصیت‌پردازی را نمایان می‌کند. جدای از این که نحوه خارج شدن آنها از سالن در نهایت در اجرا قابل باور نیست، وقایع بعدی هم چه در نحوه اجرا و چه در منطق داستانی، به شدت سطحی و بی‌منطق به نظر می‌رسد.

حضور خودخواسته خواننده در خانه یک قاتل خطرناک و قهرمان شدن بی‌دلیل او (با وقایع مضحک مربوط به برداشتن تلفن همراه قاتل و بعد گنجاندن مساله شبکه‌های اجتماعی که تنها نوعی تن دادن به مسائل باب روز نوجوانانه است)، یکی از ضعف‌های اصلی فیلمنامه را شکل می‌دهد.

در عین حال شیامالان که به رغم تحسین شدن برخی فیلم‌هایش، واقعا هیچ فیلم خوبی در کارنامه ندارد، در یک خودآگاهی بی‌دلیل، قصد ندارد تنها به ساخت یک اکشن قرص و محکم دل خوش کند و برعکس قصد دارد یک تریلر روان‌شناسانه و به زعم خود بسیار پیچیده درباره درون انسان را شکل دهد که تماشاگر را درگیر وجوه روان‌شناختی اثرش کند اما این وجه از فیلم چنان سطحی از کار درآمده که نه تنها وجهی جدی‌تر به فیلم شیامالان نمی‌دهد، بلکه فیلم را در بخش‌هایی مضحک هم می‌کند و ضعف‌های فیلم را در باب شخصیت‌پردازی و پیشبرد وقایع بسیار پررنگ‌تر از قبل جلوه می‌دهد.

تمام وقایع داخل خانه، چه زمانی که خواننده حضور دارد و چه زمانی که همسر قاتل با او در خانه تنها شده، قرار است این وجه روان‌شناسانه اثر را برجسته کند اما هر دو صحنه و دیالوگ‌هایشان نه تنها کمکی به عمیق‌تر شدن وجوه روانی شخصیت نمی‌کند، بلکه فضای مضحکی را شکل می‌دهد که در سطح می‌ماند.

یکی دیگر از این صحنه‌ها زمانی است که قاتل قصد دارد خواننده را با خود ببرد و در جلوی پارکینگ، با همسر و فرزندانش روبه‌رو می‌شود: این رویارویی، قرار است دو نوع شخصیت مرد را در برابر هم قرار دهد؛ یک قاتل روانی و یک مرد خانواده که حالا رو در روی یکدیگر قرار می‌گیرند و مرد باید تصمیم بگیرد.

دیالوگ‌های این صحنه، نوع پرداخت آن و نوع پایان گرفتنش به قدری غیرقابل باور است که تماشاگر لحظه‌ای حتی با دختر خواننده که قرار است در این صحنه قربانی باشد و ما را با خود همراه کند، همذات‌پنداری نمی‌کند.

ام.نایت شیامالان، فیلمساز آمریکایی متولد هند که در سال ۲۰۰۰، زمانی که بسیار جوان بود و با فیلم «حس ششم» جوایز مختلفی به دست آورد، برای برخی استعداد تازه‌ای در سینمای آمریکا به نظر می‌رسید اما فیلم‌های بعدی او از قضاوت عجولانه و انتظار بی‌جایی خبر می‌داد که هیچ گاه پاسخ داده نشد و شیامالان به یک فیلمساز عمدتا تجاری تبدیل شد که روز به روز از سینمای جدی بیشتر فاصله گرفت و حالا با نگاه به کارنامه‌اش می‌توان در بهترین حالت او را تنها یک تکنیسین نسبتا خوب هالیوودی قلمداد کرد.

خبرهای بیشتر

پربیننده‌ترین ویدیوها

جهان‌نما
چند چند
جهان‌نما
۲۴ با فرداد فرحزاد

شنیداری

پادکست‌ها