با ادامه و گسترش خیزش انقلابی ایرانیان علیه جمهوری اسلامی، جهان خود را برای دیدن چهره جدید ایران آماده و احتمال پیروزی مردم برای دستیابی به نتیجه انقلابشان را سبک و سنگین میکند.
در همین رابطه یادداشت زیر را بخوانید که در بلومبرگ منتشر شده است.
جو بایدن، رییسجمهوری آمریکا، روز سوم نوامبر (۱۳ آبان ماه) گفت «ایران را آزاد میکنیم» و البته آنطور که عقل حکم میکند، بلافاصله اضافه کرد که ایرانیها «خودشان را بهزودی آزاد میکنند».
آیا بایدن زیادی خوشبین است؟
معترضان در سراسر ایران، از جمعیت کرد و بلوچ گرفته تا ساکنان تهران و دیگر شهرها، از شوریدن علیه حکومت دینی علی خامنهای دست نمیکشند.
این عصیان، با زنان و کشته شدن مهسا امینی ۲۲ ساله در بازداشتگاه گشت ارشاد شروع شد و حالا شعار معترضان این است: «زن، زندگی، آزادی ...»
اعتراضات در ایران اما فراتر از حقوق زنان و حق آزادی پوشش آنهاست. در این قیام، از زنان معتقد خانهدار تا دانشجویان سکولار، کارگران کارخانهها، فقیر و غنی و همه گروهها، به چشم میخورند. همه از زندگی کردن در حکومت مذهبی و سرکوبگر جان به لب شدهاند؛ از زندگی در جامعهای که حاکمان آخوند آن، قوانین عهد بوق خود را بر ایرانیانی که میخواهند جامعهای مدرن و باز بسازند، تحمیل کردهاند.
سرنوشت قیامهای مشابه در دیگر کشورها، میتواند سرنخی برای طرح احتمال موفقیت یا شکست خیزش در ایران به دست دهد: پیروزی بیش از هر چیز بسته به این است که اعتراضات چقدر گسترش یابد.
در کره جنوبی در اواسط دهه ۱۹۸۰، دانشجویان معترض به رژیم نظامی این کشور، تحت حمایت بخش بزرگی از طبقه متوسط قرار داشتند.
اعتراضات دانشجویی در چین در سال ۱۹۸۹ هم با همراهی کارگران که بیش از دانشجویان مبارز بودند، همراه شد.
دولت حسنی مبارک در مصر هم با اعتراضات گسترده دانشجویان، فعالان مذهبی، اتحادیههای صنفی و شهروندان عادی سرنگون شد.
در قیام ایران، زنان با سر نترسی که دارند، باقی بخشهای جامعه را هم با خود همراه کردهاند و این نشانه امیدوارکنندهای است.
«شهادت» معترضان هم تنها باعث شعلهورتر شدن اعتراضات شده است.
برای سرنگونی دیکتاتوری اما به چیزهای دیگری هم نیاز است؛ مذاکره بخش اصلاحطلب رژیم با معترضان، شاید کمکی کند. این کار اگرچه در چین شدنی بود اما به گفته ژائو ژیانگ، رهبر اصلاحطلب چین، وقتی او صبح زود ۱۹ ماه می ۱۹۸۹ به دانشجویان در میدان تیانآنمن پیوست، «دیگر دیر شده بود».
در کره جنوبی، حاکمان نظامی آماده بودند تا به معترضان امتیاز دهند و وعده انتخابات هم دادند چون به حمایت طبقه متوسط نیازمند بودند و برای بازیهای المپیک سئول هم آماده میشدند.
اهرم فشار کافی آمریکا برای وادار کردن رژیم به موافقت با خواستههای دموکراتیک هم بیتاثیر نبود.
ایالات متحده در چین به چنین اهرم فشاری مجهز نبود و در ایران هم نیست. اگرچه در ایران اصلاحطلبانی مثل میرحسین موسوی و محمد خاتمی وجود دارند اما اولی در حصر خانگی است و دومی هم تاثیر اندک یا هیچ دارد. این است که از مذاکره، آنچنان عاید روحانیون در مسند قدرت و عاملانشان در سپاه پاسداران نمیشود.
البته که یک حکومت دینی که فلسفه وجودیاش وابسته به حکومت بر مبنای قوانین اسلامی سفت و سخت است هم با طبقه متوسط وارد معامله نمیشود و معاملهای مشابه معامله حزب کمونیست چین با معترضان در سال ۱۹۸۹ در کار نخواهد بود.
در چین، نخبگان تحصیلکرده شهرنشین، با توافقاتی که مشابه آنها پیشتر در دیگر نقاط شرق و جنوب آسیا به دست آمده بود، از اعتراض دست کشیدند. توافقاتی که به آنها میگفت: «به عرصه سیاست وارد نشو تا ثروتمند شوی، سفر خارج بروی و در زندگی خصوصیات هم هر کاری دلت میخواهد بکنی.»
اما اگر ایرانیها مجاز به پیروی نکردن از قوانین دینی شوند، مشروعیت حاکمان دینی به شکل مهلکی سست میشود.
به این ترتیب، اعتراضات کنونی ایران اگر به انقلاب هم ختم نشود، بسیار پراهمیت است.