میگویند تاریخ تکرار میشود اما کمتر کسی توقع دارد اینچنین سفاکانه تکرار شود.
قرنها از روایت تپه از چشم ساختن آقامحمدخان قاجار در فتح کرمان و میل به چشم کشیدن نادر شاه افشار میگذرد و گرچه کورسوی امیدی در دل خوانندگان بوده که آنچه به قلم مورخان رفته تکرار نپذیرد، اما حالا بازگشت دردناک تاریخ را به چشم میبینند و در زمانه آن زندگی کنند.
از آغاز خیزش انقلابی مردم در ایران، صدها معترض به دلیل اصابت ساچمههای فلزی و پلاستیکی به چشمهایشان، بینایی یک یا هر دو چشم را از دست دادهاند. این افراد گواهند که جمهوری اسلامی، در قرن بیست و یکم، برای چند صباحی بیشتر دوام آوردن و پس از گرفتن جان و مال و حال و هر آنچه هست و نیست از مردم ایران، تا گرفتن چشمان معترضان هم پیش رفت.
بازتاب گزارشهای شلیک به چشم معترضان بسیار گسترده است. در رسانههای اجتماعی، کاربران میکوشند آسیبدیدگان را به چشمپزشکان مرتبط کنند و تصاویری هم از عینکهای جوشکاری منتشر میشود که میگویند میتوان برای حفاظت بر چشم گذاشت.
نیویورک تایمز در گزارشی به همین موضوع پرداخته است:
مرد معترض سوار بر موتورش میراند تا به اعتراضات در تهران بپیوندد که یک نیروی سرکوب از فاصله سه متری، لوله تفنگش را بالا میگیرد و به چشم او تیر ساچمهای شلیک میکند.
تیر به چشم چپ او میخورد ....
مرد معترض میگوید: «با هم چشم در چشم شدیم و بعد همهجا سیاه شد.»
معترض که نام مستعارش سامان است، دستش را بلافاصله روی چشمش میگذارد ...، میترسد چشمش از حدقه دربیاید و از دست برود. همانطور دست بر چشم میراند تا به بیمارستان میرسد.
در آن بیمارستان به او میگویند که نمیتوانند درمانش کنند.
در نهایت، بیمارستان دولتی چشم فارابی است که او را پذیرش میکند. سامان ۲۴ ساعت بعد از این که به چشمش شلیک شد، جراحی میشود.
سامان ۳۰ ساله، از خارج ایران و تلفنی با نیویورک تایمز گفتوگو کرده است. نیویورک تایمز نام حقیقی او و محل سکونتش را به خاطر حفظ امنیتش افشا نمیکند.
افسری که چشم سامان را هدف قرار داده، او را یکی از معترضان خط مقدم میدانسته که هر شب به میدان ولیعصر میرود تا با نیروهای سرکوب مقابله کند.
سامان میگوید: «من چهرهاش را میشناختم و او هم صورت مرا میشناخت.»
تاثیر شلیک، آن هم از فاصله به آن نزدیکی، نابینا شدن یک چشم سامان است. او مدارک پزشکی و تصاویر سیتیاسکن چشمش را برای نیویورک تایمز میفرستد. این مدارک برای بررسی در اختیار دو چشمپزشک قرار داده میشوند.
بنا بر تایید آنها، چشم سامان «به شکلی جبرانناپذیر» آسیب دیده و نابینا شده است.
طبق تخمین پزشکان و مراکز درمانی، سامان تنها یکی از صدها قربانی است که چشمش بهدست نیروهای سرکوب آسیب جدی دیده است.
در اعتراضات ضدحکومتی که در سراسر ایران با سرکوب گسترده مواجه شده، دستکم ۳۰۰ ایرانی نیز جان باختهاند و هزاران تن مجروح شدهاند.
از جمله آثار جبرانناپذیر سرکوب حکومت برای در هم شکستن قیام مردم ایران، نابینا کردن چشم کسانی بوده که در اعتراضات شرکت میکنند.
در سراسر ایران، شمار زیادی از معترضان با چشمانی که با ساچمه صدمه دیدهاند، روانه بیمارستان شدهاند.
با قطع کردن اینترنت بهدست جمهوری اسلامی، وسعت جراحات وارده به معترضان هم تا حد زیادی پنهان مانده است اما مدارک پزشکی که از معترضان، خانواده آنان، گروههای حقوقبشری و ... گردآوری شده، نشان میدهند در بخش چشم بیمارستانها در ایران، به دلیل مراجعه صدها نفر که چشمشان آسیب جدی دیده، ازدحام شده است.
طبق روایت شاهدان عینی و بیش از ۸۰ صفحه مدارک پزشکی از بیمارستانهای متعدد و کلینیکهای چشمپزشکی، آسیبهای وارده به چشمان معترضان شامل پارگی شبکیه، صدمه شدید اعصاب چشم و عنبیه سوراخ شده است.
بسیاری از معترضان گزینهای جز مراجعه به بیمارستانهای دولتی برای درمان نداشته و ندارند؛ بیمارستانهایی که نیروهای سرکوب اغلب در آنها جولان میدهند.
بنا بر گفته وکیلان و پزشکان، به برخی زخمیها اجازه درمان داده نشده/نمیشود و بعضی دیگر هم پس از جراحی دستگیر شدهاند.
تصاویر و ویدیوهای سیتی اسکن که کادر پزشکی و گروههای حقوق بشری آنها را همخوان کردهاند، تابلویی جگرخراش از چهرههایی قرار داده شده در کنار یکدیگر است که تیر آنها را سوراخ سوراخ کرده است.
در یکی از مدارک پزشکی منتشر شده، جزییات درد و رنج معترضی ۲۲ ساله که هر دو کره چشم او دچار پارگی شده، آمده است.
طبق پیام صوتی که به یک گروه حقوق بشری کردی فرستاده شده نیز پدر یک معترض با جراحت جدی چشم، میگوید که پول کافی برای پرداخت هزینه شش عمل جراحی به منظور ترمیم شبکیه چشم پسرش را ندارد.
در این پیام صوتی، پدر او میگوید که پسر ۱۸سالهاش بینایی خود را کاملا از دست داده است.
بسیاری از مدارکی که نیویورک تایمز به آنها دست پیدا کرده، در یک گروه خصوصی واتساپ همخوان شدهاند. این گروه به خط ویژه چشمپزشکان ایرانی برای رایزنی درباره کمک به معترضانی تبدیل شده است که آسیب چشمی دیدهاند و راهنمایی میخواهند.
یک چشمپزشک که خواست نامش افشا نشود، در تماسی تلفنی از تهران به نیویورک تایمز میگوید: «در بسیاری موارد کاری از دست ما برنمیآید.»
او درباره بیماران تحت درمانش هم میگوید: «شوکه شده بودند و باور نمیکردند دیدشان را و چشمشان اینطور ناگهانی از دست داده باشند.»
او میگوید که سعی میکند به بیمارانش امید دهد اما طبق تجربه میداند نتیجه جراحی چنین صدمات جدیای اغلب خوب از آب درنمیآید.
او میگوید که گوشیاش پر از پیامهای صوتی معترضان، اعضای خانوادههای آنها و پزشکانی است که از او توصیه و راهنمایی میخواهند.
در یک پیام صوتی دیگر، معترض جوانی میگوید: «دکتر جان! به من گفتهاند شما جراح چشم هستید ....»
او که پیام را حدود یک ماه پیش وقتی در بیمارستان چشم فارابی بوده فرستاده، در ادامه میگوید: «همین الان بهم گفتند که چشم من باید تخلیه شود و میخواستم ببینم برای حفظ چشمم کاری از دست شما برمیآید یا نه؟ ...»
دکتر چشم میگوید که این معترض در نهایت از ایران خارج شده است تا درمانش را در جای دیگری پی بگیرد.
بنا بر تخمین متخصصان چشم در سه بیمارستان بزرگ تهران یعنی «فارابی، رسولاکرم و لبافینژاد»، بخش چشم این بیمارستانها دستکم ۵۰۰ بیمار را با جراحت شدید چشم پذیرش کردهاند و بسیاری در حالی که ساچمه پلاستیکی و فلزی در سرشان بوده، به بیمارستان آمدهاند.
بنا بر تخمین پزشکان در استان کردستان نیز دستکم ۸۰ بیمار با جراحات چشم به مراکز درمانی مراجعه کردهاند اما دست پیدا کردن به شمار دقیق معترضانی که برای مداوای چشم به بیمارستانهای دولتی مراجعه کردهاند آسان نیست.
در واکنش به این گزارشها، ۲۳۰ چشمپزشک در بیانیهای مشترک خطاب به محمود جباروند، رییس انجمن چشمپزشکی ایران، درباره «تبعات جبرانناپذیر اینگونه آسیبهای شدید چشمی» هشدار دادند.
حسن هاشمی، وزیر بهداشت دولت حسن روحانی و چشمپزشک، بر روی گروه واتساپ جراحان چشم ایران گلایه کرده است که چرا چشمپزشکان زودتر از این وقایع ناگوار خبر ندادهاند؟
او از بیمارستانها خواست آمار آسیبهای شدید به چشم را منتشر کنند تا از «نابینایی شمار بیشتری از هموطنان جلوگیری شود».
به گزارش پزشکان و شاهدان، بیمارستان چشم فارابی، بیمارستان چشم طراز اول، با افزایش موارد مذکور تحت فشار قرار دارد.
اخیرا طی تنها سه هفته، این بیمارستان بیش از ۱۵۰ بیمار با آسیب اینچنینی پذیرش کرده و سیل مراجعه این موارد، باعث استعفای اعتراضی دستکم یک پزشک این بیمارستان شده است.
مادر سامان به نیویورک تایمز میگوید که هرگز چنین صحنههایی ندیده بوده و آنچه شاهدش بوده، بسیار ترسناک بوده است.
او که ساکن خارج ایران است، به تهران برگشته تا برای جراحی چشم، کنار پسرش باشد.
مادر سامان در مصاحبه تلفنی با نیویورک تایمز میگوید که وقتی به بیمارستان میرسد، با صحنههای هولناکی روبهرو میشود: «حدود ۲۰ بیمار در صف جراحی چشم بودند. مردی پس از شلیک ۲۴ ساچمه، بیناییاش را تا حدودی از دست داده بود. دختر بچه چهار سالهای در راهرو بیمارستان با چشم پانسمان شده راه میرفت و ماموران سرکوب اتاق به اتاق سرک میکشیدند و اسم بیمار و شماره تخت یادداشت میکردند.»
مادر سامان در ادامه میگوید که پرستاران به او گفتهاند زخمیها دستگیر میشوند.
او این صحنهها را عجیب و غریب توصیف میکند و میگوید که مثلا قرار بوده بیمارستان مامن بیمار باشد.
شهرام کردستی، متخصص سرطان ساکن لندن که با پزشکان در ایران در ارتباط است، به نیویورک تایمز میگوید به جای حراست بیمارستان، مامورانی آنجایند که «از بیماران جاسوسی و حتی در روند درمان مداخله میکنند».
در بعضی موارد نیز نیروهای سرکوب جراحان را از تمام کردن جراحی بازداشتهاند و یا آنها را مجبور کردهاند مراجعان را پیش از مداوای کامل، ترخیص کنند.
بسیاری نیز کادر درمان بیمارستان را برای اطلاعات کشیدن درباره معترضان زخمی تحت فشار قرار دادهاند.
به گفته یک وکیل ایرانی که پرونده معترضان را میپذیرد، هشت موکل او در بیمارستان بازداشت شدهاند.
سامان هم میگوید که وقتی بستری بوده، شنیده که یک افسر درباره خود او پرسوجو میکند: «میدانستم که وقت خیلی کمی برای فرار دارم.»
مادر سامان، با کمک یک دوست خانوادگی، سامان را فراری میدهد. هنوز لباس بیمارستان تن سامان بوده که مادرش او را با تاکسی به خانه دوستش میبرد. دو روز بعد، وقتی حال پسرش برای سفر مساعدتر میشود، دو بلیط هواپیما میخرد تا با هم از کشور خارج شوند.
مادر سامان میگوید که میترسیده از استرس سکته کند و بمیرد. او نگران بوده که کادر بیمارستان نام سامان را به ماموران داده باشند یا هنگام خروج، از وضعیت چشم او مشکوک شوند که او در اعتراضات شرکت داشته است.
او میگوید تا زمانی که هواپیما اوج گرفته، آرام و قرار نداشته و بعد احساس کرده که سامان بار دیگر به دنیا آمده است و «خدا بار دیگر پسرش را به او بخشیده است».
تصویر جای خالی چشم سامان در آینه اما بارها او را بر جای میخکوب کرده است. سامان میگوید که در چنین لحظاتی احساس گمگشتگی میکند و انگار همه جا بار دیگر در تاریکی فرو میرود: «اما باز به یاد میآورم هدفم این است که به دنیا نشان دهم جمهوری اسلامی چه بر سرم آورده است و گواه آن، صورت من است که من به آن افتخار میکنم.»
سامان عکسها و ویدیوهای جراحاتش را روی اینستاگرام به اشتراک میگذارد. او حالا حدود ۲۰ هزار فالوئر دارد و سیل پیامهای معترضانی که چشمشان مثل خود او آسیب دیده و نیاز به راهنمایی دارند، به دستش میرسد.
در میان پیامها، پیغامی هم از دوستش به او رسیده که بار دیگر برای اعتراض به خیابان رفته و ساعاتی بعد، عکسی از چشم مجروحش را برای سامان فرستاده است.
سامان در حالی که اشک میریزد، میگوید که دوستش میخواسته انتقام چشم از دست رفته او را بگیرد اما حالا خود او هم تا حدودی نابینا شده است.