سالم الکتبی، تحلیلگر سیاسی اهل امارات متحده عربی، در مقالهای تحلیلی به قدم نهادن خیزش انقلابی مردم ایران در مسیری بیبازگشت پرداخته است. این مقاله را که در وبسایت «جوییش نیوز سندیکا» منتشر شده است، بخوانید.
ایران شاهد طولانیترین اعتراضات مردمی از زمان انقلاب سال ۵۷ است و گرچه سیر اعتراضات دچار نوسان و بالا و پایین میشود اما خشم عمومی همچنان همان است که از آغاز جنبش بود.
این به آن دلیل است که جمهوری اسلامی به علل اساسی نارضایتی مردم نمیپردازد و به اقدامات سرکوبگرانهاش به این امید ادامه میدهد که در نهایت وضعیت را مهار خواهد کرد.
جمهوری اسلامی در بیم از دست دادن کنترل، به خشونتی بیش از آنچه در ابتدا قصد داشت اعمال کند، متوسل شده و این به فوران خشم مردم انجامیده؛ خشمی که گریز از آن برای جمهوری اسلامی دشوار است و آن را با تهدید وجودی روبهرو کرده است.
در این بحبوحه، جمهوری اسلامی به افرادی چنگ انداخته که طی سالهای اخیر به تصویری محو و مات در پسزمینه بدل شده بودند: محمد خاتمی و فاطمه رفسنجانی از کسانیاند که رژیم سراغ آنها رفته و این افراد خواستار ایجاد تغییر، پیش از این که برای آن دیر شود، شدهاند تا به نوعی جلوه دهند که رژیم در پی ایجاد اصلاحات است.
با این حال، چنین اقداماتی برای تلطیف فضا و کاستن از خشم عموم کارساز نبوده و علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی هم از دادن امتیازاتی که باور دارد به سقوط رژیم منجر خواهد شد، هراسان است.
آب از سر گذشته است
تحلیلگران بر این باورند که در این مقطع، سرعت افزایش خشم عموم در ایران پرشتابتر از عملیات غنیسازی اورانیوم رژیم است و این خشم فزاینده ممکن است هر آن رابطه بین رژیم حاکم و مردم را برای همیشه دود کند و به هوا بفرستد.
رسیدگی به امور کشور در بحبوحه طغیان خشم مردم و بدون پرداختن به دلایل اصلی آن، برای رژیم دشوار است. دلایلی همچون سرکوب داخلی و اقتصاد رو به فروپاشی، از مهمترین عواملی هستند که ایرانیها را وارد مرحله جدیدی از خشم کرده است.
ورزشکاران و چهرههای بسیار سرشناس تا پیش از اعتراضات اخیر علی خامنهای را دیکتاتور خطاب نکرده بودند اما حالا این اتفاق هم افتاده و بر روی رسانههای اجتماعی به گسترش شکاف میان مردم و رژیم منجر شده است.
تاثیر چهرههای اجتماعی همچون علی کریمی، از منتقدان سران رژیم و مورد سارا خادم را که بدون حجاب در مسابقات شطرنج شرکت کرد، نباید دست کم گرفت.
روشن است که اعتراضات در ایران این بار شورش علیه رژیم، نمادها و شکل حکومت است و نه افرادی خاص. پس زدن حکومت به این شکل، گرچه پیشتر هم از سمت مردم دیده شده بود اما به گستردگی فعلی نبود.
هدف قرار داده شدن کل رژیم، بزرگترین باخت برای جمهوری اسلامی است که طی سالها و دههها مدام بین اصولگرا و آنچه اصلاحطلب نامیده میشود، رنگ عوض کرده تا بقا یابد و اینطور جلوه دهد که نوعی دموکراسی و آزادی بیان در ایران وجود دارد؛ اما سیاستهایش را واقعا تغییر نداده است.
بنا بر شواهد، وضعیت سیاسی داخلی در ایران به حالت معمول باز نخواهد گشت و گرچه بسیاری مسایل قابلپیشبینی نیست اما در این که ایران به دوران ماقبل مهسا امینی باز نخواهد گشت، تردیدی وجود ندارد.