تحلیلی منتشر شده است در وبسایت موسسه واشینگتن درباره پیامدهای خیزش انقلابی ایرانیان برای سیاست و امنیت عراق و اقلیم کردستان. این تحلیل را در ادامه میخوانید.
جمهوری اسلامی از دیرباز کوشیده تا ایدئولوژیاش را صادر کند و حالا که دارد قدرت بینالمللیاش را از دست میدهد نگران است؛ مشخص است هر تغییری در ایران، تاثیری مستقیم بر منطقه خواهد داشت. جمهوری اسلامی در عراق، سوریه و لبنان نفوذ دارد و وضعیت داخلی ایران به ویژه برای عراق پیامدهایی به بار خواهد آورد.
هر عدم ثبات بیشتری در ایران ممکن است باعث شود جمهوری اسلامی یا از نفوذ در عراق پا پس بکشد یا به تاثیر قابل توجه خود در این کشور بیفزاید که پیامد هر کدام یک از تصمیمات، برای سیاست عراق جدی است.
این روی سکه
از سویی، هر گونه بیثباتی بیشتر در ایران ممکن است نفوذ جمهوری اسلامی در عراق را تضعیف کند و بر ساختار حکومتی با مرکزیت شیعی که از سال ۲۰۰۳ در عراق پا گرفته، مستقیما تاثیر بگذارد.
از سال ۲۰۰۵ بدین سو، جمهوری اسلامی نفود بسیاری در سران سیاسی و نیروهای نظامی عراق داشته و در سالهای اخیر هم برای گسترش این نفوذ، دست به دامان گروههای شبهنظامی همچون حشد الشعبی شده است.
اختیار این دست گروهها که حدود ۱۶ هزار عضو دارند، از دست نخستوزیر عراق خارج است اما تضعیف جمهوری اسلامی در داخل، چنبره این رژیم برای نفوذ در میان تندروهای شیعه عراق را کاهش خواهد داد و جلوی جولان هرچه بیشتر خود رژیم در منطقه را هم خواهد گرفت.
از بُعد مذهبی، هر گونه تضعیف بیشتر جمهوری اسلامی میتواند به شکاف بیشتر بین مراجع شیعه قم (حامیان ولایت فقیه) و نجف و در نتیجه، افزایش هر چه بیشتر قدرت و نفوذ مراجع نجف بینجامد. ضمن این که ایرانیان اعتمادی به مراجع قم ندارند.
از وجه سیاسی، کاهش نفوذ جمهوری اسلامی در عراق پیامدهای سیاسی قابل توجهی خواهد داشت و به سیاستمداران کُرد و سنی مجال بیشتری برای اتخاذ نقشی فعالتر در امور عراق خواهد داد. همین حالا هم کُردها و سنیها در رقابت بین «جریان صدر» و «چهارچوب هماهنگی»، سهم بزرگی داشتهاند و اگر جمهوری اسلامی دست از دخالت در امور عراق بکشد، فرصت بروز و ظهور بیشتری در فرآیند سیاسی و تصمیمگیریها در عراق خواهند یافت.
آن روی سکه
از سوی دیگر عدم ثبات در ایران میتواند جمهوری اسلامی را به در پیش گرفتن سیاستی تهاجمیتر در عراق وادارد. مقامهای جمهوری اسلامی از دیرباز در کار صادرات مشکلات داخلیشان به دیگر کشورها بودهاند. پس مورد اعتراضات اخیر هم استثنا نیست؛ در کنار حملات اخیر به اقلیم کردستان، اسماعیل قاآنی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران تهدید کرده که اگر بغداد اقدامی برای خلع سلاح اپوزیسیون کردستان عراق نکند، جمهوری اسلامی حمله زمینی میکند.
جمهوری اسلامی همچنین میتواند همراه متحدانش در پارلمان عراق، بغداد را علیه واشینگتن بشوراند، موجب لغو ماموریت مشورتی ایالات متحده در عراق شود و نهادهای دموکراتیک در این کشور را هم به شدت تضعیف کند.
جمهوری اسلامی چنین اقداماتی را در راستای اتهامات اخیرش مبنی بر این که آمریکا با حمایت از اعتراضات در ایران در پی نقض حاکمیت در تهران است، انجام خواهد داد؛ مخصوصا که از اقدامات آمریکا در تحریم رژیم و رفع تحریم شرکتهای تکنولوژی برای اینترنترسانی به مردم ایران هم دل پری دارد.
جمهوری اسلامی ممکن است شبهنظامیانش در عراق را نیز علم کند تا منافع و پایگاههای نظامی آمریکا در این کشور را هدف قرار دهند و عراق را در مرحله جدیدی از درگیری میان جمهوری اسلامی و ایالات متحده، به میدان نبرد تبدیل کنند.
یا حداقل این که آرزوی دیرینه جمهوری اسلامی برای محکم کردن جای پایش در عراق و سلطه به این کشور، در مواجهه با عدم ثبات در ایران موجب خواهد شد تمامی تصمیمات مصطفی الکاظمی که با آنها به جمهوری اسلامی افسار زده بود تا توازن روابط منطقهای را به عراق بازگرداند، نقش بر آب شود.
همین حالا هم محمد شیاع السودانی، تغییرات بارزی به وجود آورده و تمامی تصمیمهای دولت موقت الکاظمی از اکتبر ۲۰۲۱ بدین سو را لغو کرده است. تصمیمهای الکاظمی تصمیمهایی بودند که بر باز بودن در عراق به روی جهان عرب و ثبات این کشور در حوزه اقتصادی، انرژی، امنیت، توافقات مرتبط با سرمایهگذاری و تحکیم حاکمیت عراق، متمرکز بود.
خواب جمهوری اسلامی برای اقلیم کردستان عراق
اعتراضات در ایران تنها جنس روابط اقلیم کردستان با جمهوری اسلامی را عریانتر ساخت؛ روابطی که از زمان رفراندوم استقلال کردستان عراق در سال ۲۰۱۷ (۱۳۹۶) و کشته شدن قاسم سلیمانی، فرمانده پیشین نیروی قدس سپاه پاسداران، بدتر و بدتر شده است.
جمهوری اسلامی همواره هراسان بوده که اقلیم کردستان به پایگاهی برای ایالات متحده به منظور رصد اوضاع عراق، ایران و سوریه تبدیل شود و در نتیجه این منطقه را در عمل به میدان جنگ تبدیل و به گروههای اپوزیسیون حمله کرده و میکند تا از این طریق پیامی هم به ایالات متحده و متحدانش فرستاده باشد.
پس از آغاز اعتراضات مردمی در ایران، حملات جمهوری اسلامی به کردستان عراق افزایش یافت و سپاه پاسداران با بمباران منطقه، زنان و کودکان آن را به کام مرگ فرستاد. نزدیک به ۱۰ هزار و ۵۰۰ کُرد از ایران به عنوان پناهجو در این منطقه به ثبت رسیدهاند و بسیاری دیگر بدون ثبت شدن نام در آنجا زندگی میکنند.
حملات سپاه پاسداران به اقلیم کردستان عراق بیشک ادامه خواهد داشت و جمهوری اسلامی حتی میتواند با پنچه انداختن به بهانه این که کردها جرقه اعتراضات در ایران بودهاند، بخشی از اقلیم کردستان عراق را اشغال و پایگاههای خودش را در آنجا بنا کند؛ یعنی همان کاری که ترکیه در سالهای اخیر در اقلیم کردستان و شمال سوریه کرده است.
جمهوری اسلامی همچنین میتواند کارت شبهنظامیان شیعی عراق را در اقلیم کردستان رو کند و از دولت عراق بخواهد در حفاظت از مرز ایران با اقلیم کردستان، به جای نیروهای کُرد از نیروهای عراقی استفاده کند.
احتمال این که دولت جدید عراق هم وضعیت اقلیم کردستان را بدتر کند وجود دارد و این خطر مخصوصا بیشتر متوجه حزب دموکرات کردستان خواهد بود. رابطه این حزب با جمهوری اسلامی به اندازه رابطه اتحادیه میهنی کردستان با جمهوری اسلامی، حسنه نیست. چنین اقداماتی از سوی جمهوری اسلامی برای عراق و اقلیم کردستان، هر دو، فاجعهبار خواهد بود.
جمهوری اسلامی؛ از صادرات انقلاب تا صادرات مشکلات
جمهوری اسلامی از سال ۲۰۰۲ عراق را صحنه نبردی استراتژیک برای ابراز نفود و تاثیر در مواجهه با رقبایش دیده است. عراق هم از آن زمان تاکنون به تدریج تغییراتی از سر گذرانده و به مرور، از زمین سلطهطلبی جمهوری اسلامی به محل انباشت مشکلات این رژیم تبدیل شده است.
اعتراضات اخیر در ایران این تغییر و تحول در نقش عراق برای جمهوری اسلامی را پررنگتر کرده؛ مخصوصا این که جمهوری اسلامی مدام تقصیر ناآرامی و عدم ثبات داخل ایران را به گردن «ضدانقلابهای» مرز شمال غربی در اقلیم کردستان میاندازد.
راه انداختن بازی مقصر دانستن این و آن از سوی جمهوری اسلامی، نکته مهمی در بر دارد و آن جز این نیست که جمهوری اسلامی خواستار رابطه اربابرعیتی با کشورهای منطقه است؛ حالا میخواهد این کشور عراق باشد یا سوریه یا لبنان. برای رژیم حاکم بر ایران فرقی نمیکند.
چه جمهوری اسلامی واقعا به اتهاماتی که میزند باور داشته باشد و چه این مقصر دانستنها را بیجهت علم کرده باشد، به هر حال همه گویای این است که این رژیم حتی تمامی نیروهای نیابتی و «متحدانش» را هم منبع تهدید احتمالی برای بقای خود میپندارد. همین رویکرد جمهوری اسلامی در قبال گروههای شبهنیابتی در سوریه هم صادق است و با این که حدود ۱۵ میلیارد دلار خرج استخدامشان کرده، منابع مالی آنها را تامین میکند، حقوق ماهانه و حق اقامت و شهروندی به آنها در ایران میدهد، ذات نوع رابطه آنها با جمهوری اسلامی که بنا شده بر وابستگی است، سرنوشت این گروهها را تماما به خدمات دادنشان به جمهوری اسلامی گره میزند و همین، چنین گروههایی را غیرقابل پیشبینیتر و غیرقابل اعتمادتر میکند.
جمهوری اسلامی میترسد شری که به راه انداخته دامنگیر خودش شود
جمهوری اسلامی از جانب متحدان و نیروهای نیابتی خودش هم نگرانی دارد و با انداختن تقصیر به گردن اپوزیسیون اقلیم کردستان در فکر پرت کردن حواس جهان از اصل ماجراست.
در چنین وضعیتی، دولت السودانی در عراق در موقعیت بغرنجی قرار گرفته. معلوم نیست تهدید به حمله زمینی از سوی اسماعیل قاآنی تا چه اندازه جدی باشد اما حقیقت آن است که تنش میان جمهوری اسلامی با دولت عراق و تنش بین دولت عراق با دولت اقلیم کردستان رو به افزایش است.
پیامد مذهبی، اقتصادی و سیاسی عدم ثبات در ایران برای عراق جدی است؛ مخصوصا حالا که جمهوری اسلامی با پیچاندن روایت، ایالات متحده را به نقض حاکمیت ایران و به خطر انداختن ثبات منطقه متهم کرده و این رژیم را رو در روی آمریکا در اقلیم کردستان و عراق قرار داده است.
نظر به تمامی این اوصاف، احتمال دارد اقلیم کردستان بار دیگر به عرصه درگیری جمهوری اسلامی با ایالات متحده تبدیل شود.