وبسایت پولیتیکو مطلبی درباره نقش زنان در خیزش انقلابی در ایران منتشر کرده است که در ادامه آن را میخوانید.
جهان به خیزش انقلابی ایرانیان با حیرت مینگرد اما اگر «خوب» نگاه میکرد، باید از پیش هم به قدرت پنهان زنان ایران گوشهچشمی میداشت. تمام این سالها زنان آرام و راهبردی، تار و پود رشته جمهوری اسلامی، یعنی حجاب را پنبه کردهاند.
خیزش انقلابی در ایران، جنبش مدنی خودجوش افرادی است که جانشان به لبشان رسیده و در حالی که نمیتوانند حتی حداقلهای زندگی را برای خود مهیا کنند، باید از رژیم خودکامه مذهبی هم (که با وعده و وعید نگهداری از مردم خودش بر سر کار آمد) هم اطاعت کند و چه چیزی خطرناکتر از انبوه مردمی است که چیزی برای از دست دادن نداشته باشند؟ انقلاب فرانسه خود گواه چنین ادعایی است.
جمهوری اسلامی ۴۳ سال است با سیاست وحشتآفرینی به قدرت چسبیده است و زنان بیش از همه بهای چنین چنگزدنی را پرداختهاند.
در این بازی قدرت، رژیم گاهی هم مردم را به صورت غیررسمی کمی آزاد میگذارد تا دوباره با ضرب شست ناگهانی و بدون اعلام، با سختگیری غافلگیرشان کند. البته از این شلکن و سفتکن حکومت آشکارا حرفی زده نمیشود. اما داستان ژینا (مهسا) [امینی] بود که کارد را به استخوان رساند. مانند خیلی زنها، چند تار موی مهسا از روسریاش، بیرون ریخته بود. به هر حال قوانین فیزیک تا ابد از قوانین حجاب اجباری جمهوری اسلامی تبعیت نمیکنند و روسری گاهی از سر لیز میخورد.
در تمام ۴۳ سال اخیر، از دست جمهوری اسلامی در رفت که با این اقدامات حکومت فقط زنها را جسورتر میکند؛ چون زنها در ایران قبل از مرگ مهسا امینی هم روسری را کم و بیش دور انداخته بودند.
همین اقدامات بود که خیزش انقلابی را رقم زد و افرادی از جمله نازنین بنیادی، بازیگر و فعال حقوق بشر، آن را «نخستین انقلاب به رهبری زنان» میدانند.
بنا بر تحلیل نازنین بنیادی، جمهوری اسلامی دو راه پیش رو دارد: یکی این که به سرکوب وحشیانه مردم ایران ادامه دهد که این راه تنها خشم و کینه علیه رژیم را بیشتر میکند و برای جمهوری اسلامی نبردی است که در آن ناگزیر شکست خواهد خورد یا این که گشت ارشاد را منحل کند و به زنان اجازه دهد حجاب از سر بردارند که البته حجاب اجباری از ارکان یک حکومت اسلامی است و بدون آن، چنین حکومتی از اساس پاشیده است.
بنیادی باور دارد جمهوری اسلامی به هر حال بازنده است و هر راهی برود، آنقدری بقا نخواهد یافت.
جمهوری اسلامی همواره کوشیده که خیزش انقلابی در ایران را وابسته به غرب و آن را جنبشی سیاسی به جهان بشناساند، اما آنچه در ایران روی میدهد جنبشی برای احقاق حقوق مدنی است. زنان ایران از بنیادیترین حقوق بشر محروماند.
جنایات جمهوری اسلامی توجه جهان را هم به خود جلب کرده و باعث اخراج این کشور از کمیسیون مقام زن سازمان ملل متحد شده است.
طبق قوانین جمهوری اسلامی، بسیاری از تصمیمات مهم زندگی زنان وابسته به اجازه مردان است و شعار انقلاب «زن، زندگی، آزادی» درباره سیاست نیست بلکه درخواست برابری است.
در اوایل اعتراضات برآورد مقامهای اطلاعاتی ایالات متحده این بود که جنبش مردم ایران این بار هم همچون جنبشهای گذشته شکست خواهد خورد اما ایرانیان باور دارند که این بار فرق میکند.
و اگرچه منابعی در داخل رژیم در ابتدای اعتراضات فکر میکردند راه برونرفتی از بحران فعلی وجود خواهد داشت اما با هر چه به خاک و خون کشیده شدن بیشتر اعتراضات، امید برای هر اصلاح هم رنگ باخت.
در کشوری که در زبانی که مردم به آن تکلم میکنند، زن بر مرد تقدم دارد و این در ترکیباتی مثل «زن و شوهر»، «زن و مرد» و «خواهر و برادر» در زبان فارسی هویداست، زنان در نهایت خواستار احقاق حقشان شدهاند.
مردم ایران دیگر خریدار حرفهای رژیم که اگر جمهوری اسلامی نبود ایران دست داعش میافتاد هم نیستند.
به هر حال در ایران آنچه که نباید، برای جمهوری اسلامی اتفاق افتاده و آب رفته دیگر به جوی بازنمیگردد.