خبرگزاری «ترند» درباره وضعیت ثبات در جمهوری اسلامی تحلیلی منتشر کرد که در ادامه آن را میخوانید.
حمله تروریستی به سفارت آذربایجان در تهران «منطقه» را وحشتزده کرده است و سران دولتها، دیپلماتها و قانونگذاران در بسیاری کشورها در سراسر جهان، این «حمله تروریستی» را محکوم کردهاند.
کشته شدن یک تن و زخمی شدن دو نفر دیگر در این حمله، پرسشهای بسیاری برانگیخته است که برخی از آنها درباره احتمال و مدت بقای جمهوری اسلامی هستند.
جمهوری اسلامی، قایقی شکسته در دریایی پرتلاطم
سطح نارضایتی مردم برای جمهوری اسلامی مثل یک بمب ساعتی است که تیکتاک آن طی سالهای اخیر بلند و بلندتر شد و در نهایت به انفجار اجتماعی طی هفتههای اخیر انجامید. پنج ماه است که ایران با شدتی بیسابقه به لرزه درآمده است.
البته وقوع اعتراضاتی با شدت و ضعف گوناگون، چیزی نیست که در گذشته ایران بیسابقه بوده باشد اما اعتراضات این بار بسیار گسترده بوده و اقشار مختلف اجتماع را به صحنه آورده است.
به چند عامل از عواملی که رژیم را به حال و روز فعلی آن انداخته، نگاهی بیندازیم:
■ حجاب، عاملی مهم ولی نه تنها دلیل!
حجاب اجباری و مجازات سرپیچی از آن، از مهمترین عوامل درگیری بین مردم ایران و حکومت است. حجاب اجباری فراتر از نام آن و نماد جمهوری اسلامی برای دههها بوده است.
اما زمانه تغییر کرده و زنان و مردانی که پس از انقلاب به دنیا آمدهاند، محافظهکاری نسلهای پیش از خود را ندارند. اینترنت هم در این میان نقش بزرگی بازی کرده: پرده آهنین جمهوری اسلامی حالا از پرده آهنین اتحاد جماهیر شوروری هم فرسودهتر است.
با اینترنت، جوانان هم فرصت این را داشتهاند تا از زندگی همسنوسالانشان در باقی کشورها، درس بگیرند.
جمهوری اسلامی از ته دل آرزو میکرد این موج اعتراضات به مشکلات جدی ختم نشود و به راههای معمول برای مقابله با آن متوسل شد اما این بار نه تنها اعتراضات نخوابید بلکه به درخواست برای حقوق زنان برای حجاب اختیاری هم ختم نشد و شعارهایی مرتبط با سرنگونی رژیم سر داده شد.
■ اقتصاد بد و افسار پاره کردن جمهوری اسلامی
بیشک یکی از مهمترین عوامل برای عدم ثبات جمهوری اسلامی، از هم فروپاشی وضعیت اقتصادی است. ارزش ریال سقوط آزاد کرده. کیفیت زندگی مردم ایران در حال نزول و نرخ بیکاری رو به صعود است.
جمهوری اسلامی جز اعتراضات در داخل، در خارج هم با تحریمهای بینالمللی مواجه شده است.
تاثیر تحریمهای آمریکا جز اقتصادی، سیاسی هم بوده چون یکی از پیامدهای آن بر سر کار آمدن ابراهیم رئیسی، با پیشینه مخالفت با غرب بود. با بر سر کار آمدن او، جمهوری اسلامی هم هر چه بیشتر در فعالیتهای مخرب در جهان درگیر شد و در سوریه، عراق، لبنان، یمن، آفریقا و آمریکای لاتین هم جولان داد.
دولت جو بایدن اگرچه برای احیای برجام اظهار آمادگی کرد اما برجام هنوز احیا نشده است.
تحریمها در هر صورت بیشک به جمهوری اسلامی صدمه زده و توانایی آن برای تعامل با دنیای خارج را به شدت کاهش داده.
غرب در این میان موفق شده است تا به چیزی دست یابد که طی سالهای سال موفق به آن نشده بود و آن هم محدود کردن قراردادهای اقتصادی و مالی جمهوری اسلامی با شماری از کشورهایی بود که پیش از این متحد آن محسوب میشدند.
ایران در چه مسیری است؟
اعتراضات در ایران طبیعتا کمتر شده اما به این معنی نیست که بحران تمام شده است.
ممکن است آخوندها وقت تنفسی پیدا کرده باشند اما هیچکدام از دلایل اساسی نارضایتی حل نشده است؛ تحریمها هنوز برجا هستند، اقتصاد آهستهآهسته در حال فروپاشی است و حقوق زنان و اتنیکها همچنان زیر پا گذاشته میشود.
رژیم آخوندی به جای بالا بردن سطح زندگی مردم ایران، پول زیادی برای تاثیر گذاشتن بر «منطقه» و حمایت از تروریستها در سراسر جهان صرف میکند.
مشخص نبودن این که بعد از علی خامنهای، رهبری به چه کسی میرسد هم به عدم ثبات در ایران دامن زده است.
رابطه اسرائیل با جمهوری اسلامی هم در این میان مهم است و درگیری این دو کشور به نوعی درگیری برای تهران و تلآویو تبدیل شده است که در آن جمهوری اسلامی همیشه آماده است تا هر گونه حمله را تقصیر اسرائیل بیندازد و در مقابل، تلآویو هم کمتر فرصتی به نفع خودش را در آشوبی که دامنگیر آخوندها شده، از دست میدهد.
تمامی این عوامل، جمهوری اسلامی را با شوکهای بزرگتری روبهرو میکند. رژیم حاکم در صادرات سیاست انقلاب اسلامی (در حقیقت همان سیاست تروریسم حکومتی) تا جایی پیش رفته که از نگه داشتن ثبات در خود ایران هم غافل شده است.
در اواخر دهه ۸۰ میلادی، مقامهای اتحاد جماهیر شوروی فکرش را هم نمیکردند که طی تنها چند سال، کلهپا شوند و احتمالا در سر مقامهای جمهوری اسلامی هم همین میگذرد.
آفتاب نیمروز جمهوری اسلامی رو به زوال است و ظاهرا این برای همه جز خود آخوندها عیان است.