اعلام توافق برای از سرگیری روابط میان دولتهای جمهوری اسلامی و عربستان سعودی واکنشهای زیادی در خاورمیانه و جهان برانگیخته است. اندیشکده پژوهش سیاست خارجی، مستقر در فیلادلفیا و موسسه پژوهش امنیت ملی، متعلق به دانشگاه تلآویو، در این باره تحلیلهایی منتشر کردهاند که میخوانید.
بنا بر تحلیل اندیشکده پژوهش سیاست خارجی مستقر در فیلادلفیا، اعلام توافق از سرگیری روابط بین تهران و ریاض با توجه به آنچه در «منطقه» میگذرد عجیب نیست؛ به ویژه این که عربستان سعودی و جمهوری اسلامی پیشتر در بغداد هم پای میز مذاکرات نشسته بودند.
این بار اما توافق با پادرمیانی چین به دست آمد.
البته سوال جدی و مهمی هم در این میان مطرح است و آن این که چرا چین؟
نقش چین در امتداد اهداف این کشور برای داشتن حضوری پایدارتر در دیپلماسی جهانی است اما از سوی دیگر این سوال هم پرسشی به جاست چون چین اساسا نمیتواند کنترل آنچنانی بر فرآیند صلح در خاورمیانه داشته باشد.
البته که درگیر شدن چین در روابط تهران و ریاض اتفاقی نیست. طبق توافق ۲۵ ساله ایران و چین در ماه مارس ۲۰۲۲، انتظار میرفت روابط تهران و پکن وارد دورهای از توسعه سریع شود که همکاری دو کشور ابعاد سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی را در بر بگیرد اما توسعه روابط دو کشور از آنچه تصور میشد آهستهتر پیش رفته و میرود و این در حالی است که رابطه چین با عربستان سعودی به سرعت گسترش یافته است.
در نگاه به نمایی کلی، دو مورد پدیدار است: یک این که چین از برقراری ارتباط بین تهران و ریاض منتفع است چون به این شکل میتواند از همراهی با طرفین سود ببرد و واکنش منفی هم از هیچ سو ایجاد نکند.
عدم ثبات و دشمنی جمهوری اسلامی با کشورهای همسایه، از دلایل اصلی تردید چین در سرمایهگذاری در ایران و در نتیجه تهدیدی برای تمام سرمایهگذاریهای این کشور در خاورمیانه است.
با توجه به چنین فضایی، رغبت پکن به میانجیگری بین تهران و ریاض قابل درک است.
دوم این که جمهوری اسلامی از برقراری رابطه با چین بیش از این که عربستان سعودی از رابطه با چین سود ببرد، منتفع است و بنابراین جمهوری اسلامی به توافق از سرگیری روابط بیشتر چنگ خواهد زد.
اما عادیسازی روابط تهران و ریاض همچنان سوالبرانگیز است و سوالات بسیاری برجاست. مثلا اگر یکی از طرفین به توافق احترام نگذارد چین چه موضعی اختیار خواهد کرد، چون اختلافات تهران و ریاض آشکار و هویداست و یکشبه حل نمیشوند.
تلاش جمهوری اسلامی برای رقابت با پیمان ابراهیم؟
تکاپوی جمهوری اسلامی در از سر گیری روابط با عربستان سعودی یادآور پیمان ابراهیم (توافق عادیسازی روابط اسرائیل با دیگر کشورها در منطقه) نیز هست.
ضمن این که اسرائیل هم به دنبال عادیسازی روابط با عربستان سعودی است.
بنا بر تحلیل موسسه پژوهش امنیت ملی دانشگاه تلآویو، با توجه به فضای فعلی در منطقه، به نظر میرسد عربستان سعودی برای پیشبرد برنامه هستهای خود اهرم دیگری هم در منطقه در اختیار دارد و آن عادیسازی روابط با اسرائیل است.
گرچه برخلاف تهران و ریاض، اورشلیم و ریاض همین حالا هم روابط آرامی دارند و بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، از قصد دولتش برای دستیابی به توافق صلح با عربستان سعودی خبر داده اما اسرائیل باید دو دو تا چهار تا هم بکند و در کنار درخواست برای صلح، تبعات آن برای برنامه هستهای خود را هم سبک سنگین کند تا با چشم و گوش باز عمل کند.
برای اسرائیل، مورد عربستان سعودی با توافق صلح با امارات متحده عربی (که در قالب پیمان ابراهیم انجام شد) متفاوت است چون ریاض پیشتر قسمتهایی از برنامه هستهای خود را پنهان نگه داشته بود و مهم است که اسرائیل در ارتباط با این کشور هوشیاری اطلاعاتیاش را حفظ کند.
در عادیسازی روابط با عربستان سعودی، مساله برای اسرائیل ساده نیست چون گرچه همکاری ریاض و واشینگتن در زمینه فعالیتهای هستهای به نفع اسرائیل است اما همکاری عربستان سعودی با چین و روسیه، به نفع اسرائیل نیست و گرچه عادیسازی روابط با عربستان سعودی هدف مهمی برای اسرائیل است (این کشور باید آماده باشد که برای آن امتیازاتی بدهد) اما بنا به نظر تحلیلگران، این امتیازات نباید شامل امتیازات هستهای باشد.
بدون باز شدن گرههای این وضعیت بغرنج، توافق تهران و ریاض میتواند شکننده باشد و در نهایت به سرانجام نرسد.